آیه اکمال
 
No Image
آیه اکمال پيوند ثابت

سؤال: ابو نعیم اصفهانى در مورد شأن نزول آیه اکمال چه روایتى نقل کرده و آیا سند آن معتبر است؟

جواب: ابو نعیم، از محمّد بن احمد بن على بن مخلّد، از محمّد بن عثمان بن ابو شیبه، از یحیى حمانى، از قیس بن ربیع، از ابو هارون عبدى، از ابو سعید خدرى نقل مى کند که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) مردم را در روز غدیر خم به علىّ(علیه السلام) دعوت نمود. و امر کرد که هر چه خار و خاشاک زیر درخت بود بکنند. و این واقعه در روز پنجشنبه بود. علىّ(علیه السلام) را صدا زد، آن گاه بازوهاى او را گرفت و هر دو را بلند نمود، به حدّى که مردم سفیدى زیر بغل رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را مشاهده کردند. مردم متفرّق نشدند تا این که این آیه نازل شد: ( أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَرَضِیتُ لَکُمُ الاِْسْلامَ دِیناً) پس رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: الله اکبر بر کامل کردن دین و تمام نمودن نعمت، و رضایت پروردگار به رسالت من و به ولایت علىّ بعد از من. آن گاه فرمود: هر که من مولاى اویم پس علىّ مولاى اوست، بار خدایا هر کس ولایت او را پذیرفت او را دوست بدار و هر که با او دشمنى نمود او را دشمن دار. و هر کس او را یارى کرد یارى کن و هر کس او را خوار کرد خوارش نما... .(1)
این حدیث مطابق رأى اهل سنت معتبر است، ما در اینجا به بررسى سند آن مى پردازیم:
ـ «محمد بن احمد بن على بن مخلّد» معروف به ابن محرّم; وى از بزرگان شاگردان «ابن جریر طبرى» و ملازمین او است، که «دار قطنى» و «ابو بکر برقانى» او را معتبر دانسته اند، و «ذهبى» از او به «امام» تعبیر کرده است.(2) و اگر برخى او را تضعیف کرده اند به جهت نقل احادیث مناقب اهل بیت(علیهم السلام)است.
ـ «محمّد بن عثمان بن ابى شیبه»، ذهبى او را به «امام، حافظ» تعبیر کرده، و «صالح جزره» او را توثیق نموده است. و «ابن عدى» مى گوید: من از او حدیث منکرى ندیده ام تا آن را نقل کنم.(3)
ـ «یحیى حمانى»; او از رجال «مسلم» در صحیح اوست. و نیز از مشایخ «ابى حاتم» و «مطیّن» و امثال این دو از بزرگان اهل سنّت به حساب مى آید. و عده اى از «یحیى بن معین» نقل کرده اند که او را «صدوق و ثقه» معرفى نموده است. و نیز گروهى دیگر از علماى اهل جرح و تعدیل (رجال) او را توثیق نموده اند. و هر کس درباره او سخنى ناشایست گفته به جهت حسد بوده است. گفته اند که او «عثمان» را دوست نداشته و درباره «معاویه» مى گفته که او بر غیر ملت اسلام بوده است.(4)
ـ «قیس بن ربیع»; او از رجال «ابى داوود» و «ترمذى» و «ابن ماجه» به حساب مى آید. و «ابن حجر» او را «صدوق» دانسته است.(5)
ـ« ابو هارون عبدى»; وى همان «عمارة بن جوین» است، او از مشاهیر تابعین بوده و از رجال بخارى در کتاب «خلق افعال العباد»، و ترمذى و ابن ماجه و از شیوخ «ثورى» و «حمّادین» و دیگر از بزرگان اهل سنّت بوده است. گرچه برخى به جهت تشیّع بر او خرده گرفته اند،(6) ولى نمى توانند او را ردّ کنند; زیرا حدیث او در کتب بخارى و دو کتاب از صحاح اهل سنّت وارد شده است. و دیگر این که در جاى خود به اثبات رسیده که تشیّع با وجود صداقت راوى مضرّ به حدیث او نیست(7).(8)

 

سؤال: ابن عساکر در مورد شأن نزول آیه اکمال چه روایتى نقل کرده و آیا سند آن معتبر است؟

جواب: ابن عساکر، از ابو بکر بن مزرفى، از حسین بن مهتدى، از عمر بن احمد، از احمد بن عبد الله بن احمد، از على بن سعید رقّى، از ضمره، از ابن شوذب، از مطر ورّاق، از شهر بن حوشب از ابى هریره، نقل کرده که گفت: هر کس در روز هجدهم ذى حجّه روزه بگیرد، ثواب شصت ماه روزه بر او نوشته خواهد شد. و آن روز، روز غدیر خم است، زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) دست على بن ابى طالب(علیه السلام) را گرفت و فرمود: آیا من ولىّ مؤمنین نیستم؟ گفتند: آرى، اى رسول خدا! فرمود: هر که من مولاى اویم پس علىّ مولاى اوست. عمر بن خطاب گفت: مبارک باد، مبارک باد اى پسر ابو طالب! تو مولاى من و مولاى هر مسلمان شدى. آن گاه خداوند این آیه را نازل کرد: ( أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ...)
این حدیث مطابق رأى اهل سنت معتبر است، که در اینجا به بررسى سند آن مى پردازیم:
ـ «ابو بکر بن مزرفى» (م 527); «ابن جوزى» مى گوید: «من از او حدیث شنیدم، مردى ثبت، عالم و حسن العقیده بود.»(1) و «ذهبى» نیز او را «ثقه و متقن» دانسته است.(2)
ـ «ابو الحسین بن مهتدى»، (م 465); «خطیب بغدادى» او را «ثقه»، و «سمعانى» او را «ثقه حجّت» معرفى کرده اند.(3)
ـ «عمر بن احمد»; او که همان «ابن شاهین» است (م 385)، خطیب بغدادى و «ابن ماکولا» او را «ثقه امین»، و «دارقطنى» و «ابو الولید باجى» و «ازهرى» او را «ثقه»، و ذهبى او را «شیخ، صدوق، حافظ» معرفى کرده اند.(4)
ـ «احمد بن عبدالله بن احمد»; وى معروف به ابن النیرى و از مشایخ «واقدى» محسوب مى شود.
ـ «ضمرة بن ربیعه» (م 202); او از رجال «بخارى» در کتاب «الادب المفرد» و چهار صحیح دیگر از صحاح اهل سنّت است. عبد الله بن احمد از پدرش نقل کرده که او «صالح الحدیث» و از ثقات به حساب مى آید. «عثمان بن سعید دارمى»، از «یحیى بن معین» و «نسائى» توثیق او را نقل کرده، و «ابو حاتم» او را صالح، و «محمّد بن سعد» او را «ثقه، مأمون، خیّر» دانسته و گفته که افضل از او وجود ندارد.(5)
ـ «عبد الله بن شوذب» (م 156); او از رجال ابى داوود و «ترمذى» و «نسائى» و «ابن ماجه» است. ذهبى مى گوید: جماعتى او را توثیق کرده اند،(6) و «ابن حجر» او را «صدوق عابد» معرفى نموده است.(7) و از «سفیان» نقل کرده که ابن شوذب از ثقات مشایخ ما به حساب مى آید. و ابن معین و «ابن عمار» و نسائى نیز او را «ثقه» معرفى کرده است. و «ابن جبّان» نیز او را در جمله ثقات به حساب آورده است.(8)
ـ «مطر ورّاق» (م 129); او از رجال بخارى و رجال مسلم و چهار نفر دیگر از صاحبان صحاح است.(9)
ـ «شهر بن حوشب» (م 112); او از رجال بخارى درکتاب «الادب المفرد» و «مسلم» و چهار نفر دیگر از صاحبان صحاح به حساب مى آید و همین معنا در توثیق او نزد اهل سنّت کافى است.(10)
«ابن عساکر» این روایت را از طرق دیگرى نیز روایت کرده است(11).(12)

 

 

سؤال: آیا همان طور که فخر رازى مى گوید آیه اکمال در روز عرفه بر پیامبر(صلى الله علیه وآله)نازل شده است؟

جواب: «فخر رازى» احتمال مى دهد که آیه اکمال در روز عرفه بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده و کلمه «یوم» نیز در معناى حقیقى آن به کار رفته است، که همان روز خاص و معیّن باشد; یعنى روز هشتم ماه ذى حجّه در آخرین سفر حج پیامبر(صلى الله علیه وآله) که سال دهم هجرت بوده است.
«بخارى» به سند خود از «عمر بن خطاب» نقل کرده که مردى از یهود به او گفت: اى امیر المؤمنین! آیه اى در کتاب شما است که اگر بر ما جماعت یهود نازل شده بود آن روز را عید مى گرفتیم. عمر گفت: کدامین آیه؟ او گفت: (
 أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَرَضِیتُ لَکُمُ الاِْسْلامَ دِیناً). عمر گفت: ما آن روز و مکانى را که این آیه بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد مى دانیم، آن روز، روز عرفه و روز جمعه بود.(1)
در پاسخ مى گوییم: اوّلا: تمام روایات این چنینى از حیث سند ضعیف است; زیرا از پنج نفر از صحابه نقل شده است، که دو نفر از آن ها عمر بن خطاب و معاویه اند و از آنجا که هر دو غاصب خلافت امیر المؤمنین(علیه السلام) بوده و در این مسأله ذینفع محسوب مى شوند قولشان مورد قبول نخواهد بود.
علاوه بر این دو، این روایت از طریق «سمرة بن جندب» و «ابن عباس» و «امام على(علیه السلام)» نیز نقل شده است، ولى در روایت سَمُره، «عمر بن موسى بن وجیه» قرار دارد که ضعیف است و لذا اصل روایت را «هیثمى» ردّ کرده است.(2) و در سند روایت منسوب به ابن عباس، «عمّار» مولى بنى هاشم قرار دارد که «بخارى» در صدد تضعیف او برآمده است...(3) در روایت منسوب به امام على(علیه السلام) نیز «احمد بن کامل» واقع شده که «دارقطنى» او را سهل انگار در نقل حدیث معرفى کرده است.(4)
ثانیاً: فخر رازى مى گوید: «مورخان و محدّثان اتفاق نظر دارند که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) پس از نزول این آیه شریفه، بیش از 81 یا 82 روز عمر نکرده....»(5)
و از طرفى دیگر اهل سنّت معتقدند که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در روز دهم ربیع الأوّل رحلت نموده اند. حال با کمى تأمّل پى مى بریم که این مدت زمان تنها در صورتى درست است که ما روز هجدهم ذى حجه را مبدأ قرار دهیم. نه روز عرفه را; یعنى نهم ذى حجّه.(6)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته: m.r در: پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:,

|

 
آرشيو مطالب پيشين:
 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

درباره ما


    به وبلاگ من خوش آمدید

لينك دوستان

< Html />

    ورود اعضا:

    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

    خبرنامه وب سایت:





    آمار وب سایت:
     

    بازدید امروز : 3
    بازدید دیروز : 0
    بازدید هفته : 40
    بازدید ماه : 457
    بازدید کل : 160598
    تعداد مطالب : 121
    تعداد نظرات : 15
    تعداد آنلاین : 1

توضيحات

No Image No Image